دیروز
در یه اقدام یهویی
مامان و بابا رو برداشتیم و رفتیم اصفهان
فقط 8ساعت اونجا بودیم
ولی تو همین 8ساعت تندتند کلی گشتیم..
خوش گذشت..
همین که همسر روزِ پدر و اولین روزِ پدری که باباش نیست..از شهر دور باشه..
همین که مامان و بابا خصوصا بابا بعد از مدت خیلی طولانی از شهر خودمون و حال و هواش بیرون اومد...
و حالِ خودم..بهترم ..خیلی..
و خداروشکر دوتا فسقلا یاری کردن تو این سرعت عمل!
و چه خوب که دیروز اصفهان بارون نیومده :))
و چقدر از خودم راضی ام که مثل قبل سخت نمیگیرم و از تصمیم یهویی فراری نیستم..
برچسب : نویسنده : gh00r بازدید : 24