روزی چندین و چند دفه در یخچالو باز میکنی و محکم میکوبی به لباسشویی ک کنارشه..
لباسشویی خط برداشته
اعصابِ منم
دعوات میکنم
گاهی داد میکشم سرت
میای دستامو میگیری
صورتمو میبوسی
و من می مونم و شرمندگی از تو و عذاب وجدانی ک برام می مونه
هفته پیش از تخت افتادی پایین..دماغت زخم شد و زیر چشمت کبود
هرروز یه شیطنتی
اصلا راه نمیری که فقط میدوی و خرابکاری میکنی
از در و دیوار تا وسایل خونه
و چقد زود یادم میره تویِ الان با این چهره ی معصومت با این لبخندای دلبرانت حتی با همین شیطنتات
آروزیِ من بوده و هستی..
ششم اسفند97...برچسب : نویسنده : gh00r بازدید : 81